پای صحبتهای لوریس چکناواریان، آهنگساز و رهبر ارکستر در آستانه سال نو میلادی | هر روز که خوشحال باشیم عید است
تاریخ انتشار: ۲ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۶۹۶۰۰
همشهری آنلاین - الناز عباسیان: لوریس چکناواریان نهتنها در میان اهالی موسیقی بلکه در دل بسیاری از ایرانیان محبوب است. آهنگساز و رهبر ارکستری که افتخار موسیقی ایرانی است و تاکنون بیش از ۱۰۰ اثر شامل اپرا، سمفونی، اوراتوریو، رکوئیم و آثاری در زمینه موسیقی کر، موسیقی مجلسی، موسیقی باله، پیانو و خوانندگی و همچنین کنسرتوهایی برای پیانو، ویولن، گیتار، سلو و پیپا، در کنار موسیقیهای متن فیلم ساخته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ایده از خودم بودم و به ذهنم رسید که در آن شرایط روحی جامعه، این کار را انجام دهم. دوست دارم لباس بابانوئل بپوشم. در ارمنستان که من رهبر ارکستر فیلارمونیک بودم، هر سال بابانوئل بودم و حتی با همین لباس ارکستر را رهبری میکردم. خوشحالم که مورد استقبال خوب مردم قرار گرفت. در ادامه هم قطعه «فرود آمدن کشتی نوح در کوه آرارات» را که ۲۵ سال پیش در ارمنستان به همراه ارکستر فیلارمونیک این کشور اجرا کرده بودم، بازنشر کردم.
امسال چطور، این کار را تکرار خواهید کرد؟بله، اگر زندگی به همین گونه پیش برود امکان دارد این کار را انجام دهم. اما بهتر است فعلاً چیزی درباره آن نگویم.
در جریان هستیم که سالهاست از شما خواستهاند تا یک سمفونی صلح بنویسید و اجرا کنید. با توجه به اینکه علاقه زیادی به سمفونیهای صلح دارید، چرا هنوز این کار را انجام ندادهاید؟همهچیز را در این دنیا دیده و تجربه کردهام جز صلح. چطور از چیزی که هنوز تجربهاش نکردهام بنویسم؟ از ابتدای آفرینش آدمی، بین دو برادر جنگ و برادرکشی بود تا به امروز که دنیا پر از کشتار و خشونت است. ما هیچگاه صلحی نداشتیم. شاید در یک منطقه، زمان کوتاهی صلحی بوده اما در کل بشر همیشه در کشمکش جنگ بوده است. بعضیها صلح را بهصورت رنگ سفید معنا میکنند، کمونیستها به شکل کبوتر و شاید فرد دیگری به رنگ آبی بشناسد اما من شخصاً واقعاً نمیدانم صلح چگونه است که بخواهم درباره آن موزیک بنویسم.
اتفاقهایی که برای خانواده شما در طول جنگ جهانی دوم افتاد، بیش از پیش شما را درگیر این مسائل کرده است؟بله، ما خانوادگی درگیر این حوادث بودیم. ما از ابتدا هم ایرانی بودیم اما زمان شاهعباس صفوی متأسفانه ارمنستان غربی زیر سلطه عثمانیهای رفت و شاهعباس نتوانست آن را برگرداند. فقط آنهایی را که کار حرفهای بلد بودند به اصفهان آورد. ارمنیها هم ناخواسته تابع عثمانیها شدند و بعد هم قتلعام آنها صورت گرفت. عدهای که به ایران بازگشتند گرچه مهاجر بودند اما در واقع به خانه و وطن خودشان بازگشتند. من خودم جنگ بینالمللی دوم را تجربه کردم که بسیار غمناک بود. میلیونها نفر در این جنگ کشته شدند و این فاجعه بزرگی بود. ۵ سالم بود که سربازان روس را در تهران دیدم و از کودکی جنگ را لمس کردم.
اجازه دهید برگردیم به بحث صلح و دوستی، ما کشوری با فرهنگها و عقاید مختلف داریم. چطور میتوانیم فرهنگ احترام گذاشتن به یکدیگر با عقاید و مذاهب مختلف را ترویج دهیم؟همهچیز در دنیا از خانواده شروع میشود و هیچکسی نمیتواند بگوید که مقصر رئیسجمهور یا پادشاه یا سیستم حکومتی است. فرد از کودکی آنگونه که پدر و مادر میخواهد و فکر میکند بزرگ میشود، اگر پدر و مادر تعصبات خاصی دارند فرزندان هم با همان تعصبات بزرگ میشوند. اگر پدر و مادر آدمهای صلحطلب باشند، بچهها هم به همان شکل بزرگ میشوند. اگر میخواهیم یک نسل خوب به بار بیاوریم باید سراغ خانواده برویم و با نهادینه کردن این فرهنگ در خانوادهها از طریق وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون، روزنامهها، نهادهای آموزشی و با کمک کارشناسان و روانشناسان این حوزه، نسلی را بزرگ کنیم که از تعصب بیجا و خشونت دور باشند. این نهتنها بهخود فرد بلکه به دیگران هم ضرر میزند. فرهنگ، هنر و موسیقی مهمترین سرمایههای یک ملت است و باید فرزندان را از کودکستان با این سرمایهها ازجمله نقاشی، ادبیات، شعر، تئاتر و موسیقی بزرگ کرد. زیرا هنر زبان خدا و هنرمند انتخاب اوست. به همینخاطر هیچکسی نتوانسته هنرمندی را بیاعتبار کرده یا او را برکنار کند. هیچکسی نمیتواند حافظ، فردوسی، بتهوون، گوته یا هر هنرمند بزرگ دیگری را کوچک کند. اما سیاستمداران انتخاب مردماند و میتوان برکنارشان کرد. این بسیار مهم است که به هنرمندان بها بدهند و برای بهتر بودن کشور از آنها کمک بخواهند. آنها را سهیم کنند تا نسل جوان را با شعر و موسیقی و نقاشی و ادبیات، ورزش و فکر خوب تربیت کنند. این مهم است که انسان از کودکی با فرهنگ، هنر و موسیقی بزرگ شوند و باید هنرمندان را در تربیت نسلی بالنده سهیم کرد.
موسیقی و بهعبارتی موزیسینها در این شرایط بغرنج جهانی چه رسالتی دارند؟ و چگونه میتوانند مردم را به صلح و دوستی دعوت کنند؟مشکل ما در ایران این است که ما در کشورمان یک موزیک بسیار غنی، زیبا و خوب بهنام موسیقی سنتی داریم که موسیقی ملی ماست. از طرفی در جهان، موسیقی علمی هم داریم که متعلق به ملت یا فرهنگ خاصی نیست؛ گرچه در اروپا به اوج رسیده اما این دلیل نمیشود بگوییم که برای اروپاییان است. موسیقی کلاسیکی است که بر پایه علم بهوجود آمده است. گاهی ممکن است رنگ فرهنگ منطقه را بهخود بگیرد اما برای کشور خاصی نیست. هماکنون ما در ایران یک موسیقی سنتی عالی با خوانندهها، موزیسینها و سازهای فوقالعاده داریم. در عین حال چه خوب میشد که در زمینه موسیقی کلاسیک که موسیقی علم است هم آموزش میدادند. در جهان آثار فوقالعاده در این سبک موسیقی نوشته و تولید شده است که مردم بهویژه جوانهای ما میتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند. البته این نگاه به موسیقی کلاسیک باز هم ریشه در باورهای خانوادهها دارد. برای مثال خانوادهای که در انگلیس زندگی میکند چه خوب است از کودکی فرزندش را با موسیقی ایرانی یا شعر شرقی آشنا کند و در کل در هر جای دنیا فرزندان را تابع دنیا بزرگ کنند.
شما همیشه به مخاطبان شنیدن سمفونی صلح و دوستی را معرفی کردهاید. ابیات و این نوای موسیقی تا چه میزان میتواند در ایجاد صلح و آرامش مؤثر واقع شود؟قشنگترین شعر یا موسیقی هم که درباره صلح سروده یا نواخته شود، بهترین سخنرانی هم که درباره صلح بشنوید، همین که از فضای سالن کنسرت یا همایش خارج شده و به خیابان بروید میبینید که خشونت و جنگ دوباره ادامه دارد. قشنگترین آثار درباره صلح در همان سالن اثر دارد و متأسفانه سیاستمداران جنگطلب بهکار خود ادامه میدهند. سیاستمدار بودن هم کار سختی است. مثل بندبازی است. برخی کارهای خوب میکنند و برخی کار از دستشان خارج میشود.
در آستانه سال نوی میلادی از آرزوهایتان برایمان نمیگویید؟آرزوی همیشگی من دوستی و صلح در تمام دنیا بوده و هست. اما درباره سال نو اجازه دهید به نکتهای اشاره کنم. سال نو آنقدرها هم که ما آدمها بزرگش کردهایم مهم نیست. واقعاً چه فرقی با روزهای دیگر دارد؟ هر روز که خوشحالیم و حس خوب داریم آن روز عید است. اگر قرار باشد به بهانه سال نو و عید، عدهای خوشحال باشند و عدهای بدبخت و مقروض که نتوانند هدیه برای فرزندانشان بگیرند این اصلاً عید نیست. این عید خودش میتواند تجربه بدی برای بشر باشد. یک عده خوشحال میشوند و عدهای ناراحت. شاید اگر این اسم عید روی آن نبود، کمبودها به این اندازه خودش را نشان نمیداد. به هر حال یک روزی است و سالی عوض میشود و نباید خیلی هم بزرگش کنیم.
شاید مشکلات اقتصادی شرایط را بهگونهای کرده که دیگر از عیدها لذت آنچنانی نمیبریم؟همیشه این مشکلات بوده، مهم این است که تعصبات بیجا، همیشه آرامش را از آدمی ربوده. چرا باید یکسری تعصبات نابجا داشته باشیم؟ مثلاً یک اروپایی به یک شرقی و برعکس! تعصب بهنظر من خودکشی است، اگر من تعصب به موضوع یا شخصی داشته باشم این من هستم که ضرر میکنم. قبل از اینکه زهر من به کسی برسد، زهر در خودم ریشه کرده و نابودم میکند.
راستی این روزها مشغول چه کاری هستید؟ منتظر برنامه جدیدی از شما باشیم؟هیچ برنامهای جز آهنگسازی ندارم. از شروع کرونا که بهناچار خانهنشین شدم این کار را شروع کردهام و هیچ نمیخواهم که وقفهای ایجاد شود. دوست دارم در تنهایی خودم کار کنم و بنویسم. گاهی با خودم میگویم چه خوب شد که من به بهانه کرونا مجبورم در خانه زندانی شوم و کار کنم. (با خنده) به نفع من شد. من حدود ۲ سال از خانه بیرون نرفتهام و دوستان خوبم زحمت خریدهای خارج از منزل را برای من میکشند.
کد خبر 645149 برچسبها لوریس چکناواریانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: لوریس چکناواریان رهبر ارکستر سال نو عده ای
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۶۹۶۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۷ اردیبهشت در دنیای علم چه خبر؟
به گزارش خبرگزاری علم و فناوری آنا، تاریخ علم مملو از رویدادهای مهمی است که نوآوریها، کشفها و حتی زادروزها و درگذشتهای دانشمندان و مخترعان تاثیرگذار جهان را در برمیگیرد. در این تقویم علم، وقایع مهم مصادف با امروز ۱۷ اردیبهشت برابر ۶ می را ورق میزنیم.
***
زیگموند فروید
۶ می ۱۸۵۶ میلادی برابر با ۱۷ اردیبهشت ۱۲۳۵ خورشیدی، عصبشناس اتریشی و بنیانگذار دانش روانکاوی به دنیا آمد. فروید را میتوان یکی از تاثیرگذارترین شخصیتهای اوایل قرن بیستم دانست. او پژوهشهایش را در بیمارستان عمومی وین در حوزههای اختلالات مغزی و گفتاردرمانی و شناخت بیماری نادرِ آروشا و کالبدشناسی اعصاب میکروسکوپی آغاز کرد. سپس در سال ۱۸۸۵ بهعنوان استاد دانشگاه در رشته نوروپاتولوژی مشغول به کار شد. فروید در ایجاد روانکاوی و روشهای بالینی، فنونی را برای روبهرو شدن با دانش آسیبشناسی روانی از راه گفتوگو میان بیمار و روانکاو ارائه کرد که از آنجمله میتوان به بهکارگیری تداعی آزاد (روشی که در آن بیمار هر آنچه را به ذهنش میرسد بیان میکند) و کشف انتقال (بیمار با درمانگرش بهمثابه یکی از افراد مهم دوران کودکیاش برخورد میکند) و همچنین روش روانشناسی تحلیلی یا پویا اشاره کرد.
بدریچ هروزنی
۶ می ۱۸۷۹ میلادی برابر با ۱۷ اردیبهشت ۱۲۵۸ خورشیدی، بدریچ هروزنی، باستانشناس و زبانشناس اهل چک بهدنیا آمد. کار مهم او رمزگشایی زبان هیتی، با پژوهش الواح به خط میخی بابلی مکشوفه در بغازکوی است. اولین کار میدانی باستانشناسی او سال ۱۹۰۴ در فلسطین بود. سال ۱۹۱۳، او در رمزگشایی زبانهای خط میخی که در آرشیو وینکلر از بغازکوی، پایتخت باستانی هیتیها در مرکز ترکیه ثبت شده بود، همکاری کرد. هروزنی معتقد بود که زبان هیتی یک زبان هند و اروپایی است و ترجمههای خود را در سال ۱۹۱۷ منتشر کرد. کار او روی اسناد خط میخی که از بازرگانان آشوری در کولتپه بهدست آمده بود، شرایط سیاسی و اقتصادی در خاور نزدیک را پیشاز سال ۲۰۰۰ قبل از میلاد نشان داد. سال ۱۹۳۴، او بهطور گسترده برای مطالعه هیروگلیف به آسیای صغیر سفر کرد.
ژان تریکار
۶ می ۲۰۰۳ میلادی برابر با ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۲ خورشیدی، ژان تریکار، جغرافیدان فیزیکی و ژئومورفولوژیست اقلیمی فرانسوی درگذشت. او به دلیل مطالعات منطقهای گستردهاش در کشورهای متعدد آفریقا (الجزایر، سنگال، مالی، ساحل عاج، توگو، نیجر، نیجریه، لیبریا، سودان) و آمریکای لاتین (آرژانتین، برزیل، شیلی، کلمبیا، مکزیک، پاناما، پرو، ونزوئلا) شناخته میشود. تریکار در بسیاری از زمینههای جغرافیای فیزیکی ازجمله مطالعه نقش پویای عمده آب و هوا در تکامل سرزمینی، کارتوگرافی ژئومورفیک، و سنجش از دور پیشگام بود. تحقیقات گسترده او شامل کار روی ژئومورفولوژی یخچالهای طبیعی، دینامیک رودخانهای، بادی یا دریایی و رسوبشناسی بود.
ویلیام گری والتر
۶ می ۱۹۷۷ میلادی برابر با ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۶ خورشیدی، ویلیام گری والتر، متخصص مغز و اعصاب آمریکاییبریتانیایی که یادگیری را با یک موج مغزی خاص آنگونه که با اندازهگیریهای الکتروآنسوفالوگراف آشکار شد مرتبط میدانست درگذشت. او علایق ویژهای به مطالعه همبستگیهای عصبی فیزیولوژیکی حالتهای ماوراء الطبیعه مانند هیپنوتیزم، خواب، خلسه و توهم داشت. والتر پیشرفتهترین ربات زمان خودش را ساخت. این دستگاه خودکار واکنشهایی را مانند یک موجود زنده تقلید میکرد و با استفاده از یک چشم فوتوالکتریک، حسگر لمسی و چرخهای قابل هدایت موتوری، میتوانست موانع را تشخیص دهد.
انتهای پیام/